Description
جاده کمربندی ، متشکل از چند روایت است. هر روایت جز راوی ، شخصیت محوری دیگری هم دارد. روایت اول: استفان ، روایت دوم: شادو و روایت سوم: پول. در هر سه روایت ، شخصیتهای روبهرو میمیرند و راوی زنده میماند. هر سه نفر جوانمرگ میشوند و به قول راوی ، همیشه جوان ها در خاطرهها میمانند. اولین چیزی که بعد از خواندن رمان جاده کمربندی از خود می پرسیم ، ارتباط این سه روایت است. جوانی ، زیبایی ، عشق و مرگ به نظر میرسد نقاط مشترک این سه روایت باشند. ما
مرگ را در مردن دیگران حس میکنیم. تلاشمان در از یاد بردن مرگ با مرگ دیگران است که شکست میخورد. جز این راوی عاشق این سه نفر هم هست؛عاشقانه ای نامتعارف. به استفان همچون کسی که حامی اوست ، به شادو برای سیطرهجویی و تسلطش بر آدمها و به پول برای زیباییاش عشق میورزد. بوشو توانسته با روایتگری فکرشده و منظمش ، ما را با خود همراه کند. حتی فلسفهورزیهای گاه
و بیگاه راوی هم ، ساختار داستانی رمان جاده کمربندی را بر هم نزده است. هر سه روایت با هم آغاز و با هم پایان مییابند. اگرچه میزان پرداختن به آنها یکی نیست. در مجموع ، با رمانی روبهرو هستیم که سعی کرده به همۀ زوایای روح انسان سرکشی کند. عشق و نفرت ، مرگ و زندگی ، توانایی و ناتوانی ، ظلم و عدالت. رمان
جاده کمربندی ، سرشار از این تقابلهاست. تقابلهایی که زندگی انسان بدون آنها دوام نمیآورد.
رمان جاده کمربندی ، به نویسندگی هانری بشو و با ترجمه ی محمد جواد فیروزی ، توسط انتشارات نگاه چاپ و توزیع شده است.
0 نظر