Description
نمی دانم چه گونه بگویم .عشق بازی بود دیگر ؛ سر و سری که مثل همیشه با لبخنها و دزدیده نگریستن ها و چشمک زدن ها آغاز می شود و از دیدارهای گه گاهی و طنازی ها و آرمیدن ها مایه می گیرد.
از جوانی خودم می گفتم و سر و سری که داشتم می گفتم و سر و سری که داشتم با آن نازنین پری شعر ، که آخر سر خیلی محترمانه و با حسرت و اندوه تصمیم گرفتیم جدا از هم زندگی کنیم.
جدا شدیم چون می دانستیم زندگی با هم و در کنار هم برای هر دو سخت و هولناک خواهد بود و من همچنان دلم مالامال عشق اوست.باور می کنید؟
گاهی شب ها به سراغم می آید اما فقط در خواب .هرگز نشده است دیگر در عالم بیداری و هشیاری به هم برسیم و دیداری تازه کنیم .اما در خواب ، چرا . هنوز گاهی خوابش را می بینم.
کتاب شاهد عهد شباب ، به نویسندگی محمدعلی موحد ، توسط انتشارات کارنامه ، چاپ و توزیع شده است.
0 نظر