Description
سرجوخهی مقرراتی در مقابل آن زیبایی آرامشبخش پایش لرزید. او که پشت تیرهپوستان را با شلاق دریده بود ، او که شجاعت و طمعکاریاش نسلی نو در کالیفرنیا پدید آورده بود ، آن مرد ریشو ، آن حامل بیرحم تمدن از زین به پایین لغزید ، کلاهخود پولادین از سر برداشت. زیر لب گفت: ای مریم مقدس ، اینجا دشت سرسبز بهشتی است که پروردگارمان وعده داده....
دشتِ بهشت میتواند برای آنها که تجربهی خواندنِ استاینبک را هنوز ندارند ، و برای آنها که با شاهکارهایی همچو موش ها و آدم ها یا خوشه های خشم او را شناختند ، در سطوحی متفاوت تجربهای دلنشین باشد. هر کدام از داستانهای این کتاب با حضور عضوی از خانوادهی مونرو است که به دیگری متصل میشود؛ خانوادهای با رفتارهایی سرگشته و بیاحساس که تراژدی و مصیبت را بر سر دیگران آوار میکنند. مونرو ها انگار الههی انتقام ، نمسیس ، باشند ، نفسِ تندِ حقیقت ، در میان مردمانی که در توهم و فریب گم گشتهاند. در نگاهی دیگر اما میفهمیم که آنچه بر دشت بهشت و ساکنانش رخ می دهد ، نه تراژدی که نتیجهی اندیشهها و کارهای خودشان است.....
کتاب دشت بهشت ، به نویسندگی جان استاین بک ، و با ترجمه ی اسدالله امرایی ، توسط انتشارات افق چاپ و توزیع شده است.
0 نظر