Description
پاندورا تک و تنها در سرزمین اسقاطیها زندگی میکرد. او از چیزهایی که مردم دور می ریختند ، خانهی قشنگی برای خودش ساخته بود. ولی هیچوقت هیچکس به دیدنش نمیآمد. تا اینکه یک روز چیزی از آسمان به زمین افتاد. یک پرنده که بالش شکسته بود. و پاندورا به او کمک کرد تا کمکم دوباره پرواز کند...
داستانی زیبا و لطیف از پیوند موجودات و شروع دوبارهی
زندگی. داستانی پر از مفاهیم ارزشمند که از مهربانی و حمایت و امید و عشق میگوید.
کتاب پاندورا و پرنده ، به نویسندگی ویکتوریا ترنبول و با ترجمه ی آناهیتا حضرتی ، توسط انتشارات پرتقال چاپ و توزیع شده است.
0 نظر