Description
من هم تشنه ام بود. سرم را عقب دادم و خودم را رها کردم تا بیفتم وسط درخت ها. صورتم را فرو کردم توی گل سرد و دیگر تکان نخوردم.
من اینطور مردم.
به زودی ، تنم با زمین یکی می شود...
آگوتا کریستوف پس از سه گانه موفق دوقلوها ، در این رمان سرگذشت مردی را روایت می کند که زندگی اش بین کار یکنواخت در کارخانه و رویای نوشتن خلاصه شده است. او منتظر زنی است که انگار باید از متن یا رویا بیاید...
کتاب دیروز ، به نویسندگی آگوتا کریستوف ، و با ترجمه ی اصغر نوری ، توسط انتشارات مروارید ، چاپ و توزیع شده است.
0 نظر