Description
تو جلد سوم مجموعهی مدرسهی جاسوسی وقتی بن از مدرسهی جاسوسی اخراج می شه ، سازمان تبهکار اسپایدر بن رو برای برنامهی آموزشیاش استخدام میکنه. بن با امید اینکه بتونه به عنوان یه جاسوس دوجانبه برای آدمخوبها کار کنه ، پیشنهاد اسپایدر رو قبول میکنه.
همونطور که بن حدس زده بود ، اسپایدر یه نقشهی خیلی بزرگ و شیطونی کشیده. یعنی بن میتونه قبل از اینکه خیلی دیر بشه ، بفهمه اسپایدر چه خیالی داره؟ یعنی میتونه بدون اینکه شست اسپایدر خبردار بشه ، دستشون رو برای آدمخوبها رو کنه؟
یکی از نکتههای باحال جلد سوم اینه که وقتی بن از دوستها و مدرسهی جاسوسی جدا می شه ، بهش ضربهی بدی وارد میشه.
اما
با هدف کمک کردن بهشون وارد اسپایدر میشه و این نشون میده بن آخر مرام و
معرفته و به ما که داستانش رو میخونیم دربارهی دوستی ، خوبی و بدی و قضاوتنکردن آدمها از ظاهرشون دید خیلی وسیعی میده.
کتاب مدرسه ی جاسوسی ، جلد سوم ، به نویسندگی استوارت گیبز و با ترجمه ی مریم رفیعی ، توسط انتشارات پرتقال چاپ و توزیع شده است.
0 نظر