Description
افسانه ها می گفتند که هر کس در این رودخانه اشک بریزد ، اشکهایش در رودخانه تبدیل به سنگ می شود و او آرزو کرده بود که کاش می شد قلبش را از سینه در آورده و به ته رودخانه می انداخت تا تبدیل به سنگ شود.
زندگی سرشار از معجزه است. معجزه های کوچک و بزرگی که اغلب ساده از کنارشان می گذریم و نادیده شان می گیریم. یادمان می رود که خالق کائنات ، دانای همۀ اسرار است. اما قلب آدمی مالامال از عشق اوست و عاشق بی وحشت از دست دادن داشته هایش به فتح جهان می رود.
این داستان فتح جهان است. داستان عشق.
کتاب کنار رودخانه ی پیدرا نشستم و گریه کردم ، به نویسندگی پائولو کوئیلو ، و با ترجمه ی حسین نعیمی ، توسط انتشارات ثالث چاپ و توزیع شده است.
0 نظر