Description
توی یه روز بارونی چشمهای گرد الکساندر از تعجب یهو گردتر
شد شهر پر شده از کرم های خاکی، که خیلی لیزن و همه جا هستن، حتی تو بشقاب صبحونه اوووق تازه بازم هست ماهیهای گنده زیرزمینی
که اگه بخورنت فوری تو رو بالا میارن یا
هیولای بیخیالِ لگن دستشویی .خطردر
کمینه الکساندر و دوستاش یه قسم سری میخورن اونم واسه جنگ با هیولاها دیگه وقتشه شهر و نجات بدن اما چجوری؟ هیجان پشت هیجان ، جنگ پشت جنگ.......
کتاب دفتر خاطرات هیولاها جلد دوم ، به نویسندگی تروی کامینگز و با ترجمه ی محسن رخش خورشید ، توسط انتشارات پرتقال چاپ و توزیع شده است.
0 نظر