Description
کتاب از داستانهای کوتاه سه راه مرگ ، باران به دهانش میبارد ، سگ کشی ، سرباز و قمقمه خالی و چند داستان دیگر تشکیل شده است .
در محبوبه ، داستان آخر میخوانیم : محبوبه گفت : میآیی بازی ؟ گفتم : چه بازی ؟ محبوبه گفت : قایم باشک . بعد خودش را توی دستهایش قایم کرد و روی تنه سپیدار بلند چشم گذاشت و من قایم شدم . اما هر جا پنهان میشدم ، محبوبه زود پیدایم میکرد . بعد نوبت من شد . چشم گذاشتم روی تنه سپیدار و تا صد شمردم . چشمهایم را که باز کردم محبوبه نبود . همه جای باغ را دنبالش گشتم اما پیدایش نکردم . هنوز هم میگردم . محبوبه سالهاست که قایم
شده است .
آن زن در باران رفت ، داستان دیگری است : زن همان روزی که
از شوهر دومش جدا شد ، همین که از پلههای دفترخانه پایین آمد ، یکراست به
دیدن مردی رفت که قرار بود با او ازدواج کند . اما مرد سر قرار نیامد . باران میآمد . زن پانزده دقیقه دیگر هم منتظر ماند . اما مرد باز هم نیامد
. به همین دلیل زن با شتاب رفت تا از قرار بعدیاش جا نماند ...
کتاب کسی برای قاطر مرده گریه نمی کند ، به نویسندگی محمد جواد جزینی ، توسط انتشارات ققنوس چاپ و توزیع شده است.
0 نظر