Description
پس از آن که کیسه کشیدنمان تمام ميشد ، نوبت من ميرسيد که بابام را کیسه بکشم، چون پسر بزرگتر بودم. در حالی که او را کیسه ميكشيدم، مرتب میگفت: «سفت بکش! سفتتر مگر نان نخوردهای، ای مجنون لاغر؟» تمام زورم را میزدم ولی باز بابام راضی نبود. از یارو بمال! چند نفری که دور و برمان نشسته بودند، ناگهان ساکت میشدند و رو به ما میکردند. میخواستند بفهمند یاروچیست؟ یارو دیگر معجونی است! اما، یارو روشور بود. از یارو بمال مگر کی! سفتتر! ای شیربرنج سرد.كتاب آبشوران داراي دوازده داستان كوتاه است كه به گفته ي ناشر ،با رويكردي واقع گرايانه تاليف شده اند و علي اشرف درويشيان ،نويسنده ي اين اثر سعي كرده تا با تكيه بر شيوه ي هميشگي خود ،يعني تمركز بر زندگي آدم هاي فرودست و حاشيه اي اجتماع ،يك نوع نقد سياسي-اجتماعي ارائه كند.كتاب آبشوران ،توسط انتشارات چشمه چاپ و توزيع شده است.
0 نظر