Description
نمیدانم چقدر فرمانده از دست دادیم و جایگزین کردیم و باز از دست دادیم. آنها نه درستکردنی اند ، نه کاشتنی که مثل سیبزمینی از این طرف بکاری از آن طرف سبز شود… یادم هست وقتی تیر میخورند فکر میکردیم اگر همان جا با گلوله خلاصشان کنیم ، راحتتر از این است که برشان گردانیم به عقب.
آنسوی رود میان درختان در زمانِ حال آغاز میشود. کلنلِ پنجاهساله برای شکار اردک به ونیز برگشته ؛ داستان در قالب روایتِ قابدار یا قاببندی نقل میشود. کلنل کانتوِل مثل شهرزاد قصه گو ، داستانی در دل داستان دیگر تعریف میکند و خاطرهها و روایتهایش را ، آنچنان که شهرزاد هزار و یک قصهاش را تعریف میکند تا داستان زندگی خود را رقم بزند ، با گذشته نماییهای بسیار شرح میدهد. در فصل دوم ، جریان سیال ذهن و تکگوییهای دورنی جناب کلنل ما را به سالهای شکوه ونیز و جنگ جهانی اول میبرد و داستان تلخ و شیرینی برای بزرگداشت عشقی که منطق مغلوبش شده ، داستان سرکشیِ روح بشر ، داستانِ ونیزی که زیبا بود و پس از جنگهای بسیار ، دلزده از بیرحمی و مرگ ، به آیندهای نامعلوم چشم دوخته است.
کتاب آن سوی رودمیان درختان ، به نویسندگی ارنست همینگوی و با ترجمه ی اسدالله امرایی ، توسط انتشارات افق چاپ و توزیع شده است.
0 نظر