Description
غروب که شد ، مترسک همانطور روی پای زخمیاش خم شد و آنقدر به نخلستان نگاه کرد تا پیرمرد آمد کنارش و به پای زخمی مترسک دست کشید. مترسک او را شناخت. خالو محمد بود. خالو محمد گفت: فردا میآیم درستت میکنم...
کتاب کلاه حصیری به نویسندگی مصطفی خرامان ، توسط انتشارات فندق چاپ و توزیع شده است.
0 نظر