Description
یکی بود ، یکی نبود. یک غول بود که توی جنگل کاج بود. دستش کج بود. راه که می رفت ، دستِ کجش میرفت توی خانهی غولها. یواشکی چیزی را کِش میرفت و به جایش میوهی کاج میگذاشت. غولها هر روز میدیدند که خانه ها خالی میشوند. قایم شدند و فهمیدند کار کیست. گفتند: یا دست کجت را صاف کن ، یا از اینجا برو! اما دست کج ، هر کار کرد ، دستش به حرفش گوش نکرد و صاف نشد....
کتاب افسانه ی غول دست کج و چهار افسانه ی دیگر ، به نویسندگی لاله جعفری ، توسط انتشارات هوپا ، چاپ و توزیع شده است.
0 نظر